دینا جوندینا جون، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

خاطرات دینا☆

شروع سال 1393

امسال خیلی میخواستم یه خونه تکونی حسابی بکنم اما فرصت کمم بود آخرسال هم که میشه کارای بانک  هم بیشتر میشه وتقریبا خونه تکونیمون افتاد برای روزهای آخر و باکمک بابااحسان خونه تکونی کردیم دختر گلم هم یکم کمکم کرد تو گردگیری وسایل آخه خیلی گردگیری رو دوست داری مخصوصا که شیشه شوروهم بهت بدم و تو هم تا خالی نکنی ول کن نیستی  بالاخره خونه تکونی هم تموم شد ویه سفره هفت سین کوچولو هم انداختیم وآماده شدیم برای لحظه تحویل سال اینجا هم آماده شدی برای عید دیدینی و رفتن خونه مامان بزرگها همیشه برای عیذدیدنی صبح میریم خونه مامان بزرگ بعد میریم خونه بی بی (مادربزرگ بابا)وبعد باز میریم خونه  مامان بزرگ...
9 فروردين 1393
1